- غم نامه
- نامه ای که حکایت از غم و اندوه کند، نوشتۀ غم انگیز، در علوم ادبی تراژدی مثلاً غمنامۀ رستم و اسفندیار
معنی غم نامه - جستجوی لغت در جدول جو
- غم نامه
- نامه ای که حکایت از غم و اندوه کند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نامه ای که حکایت از اندوه کند مراسله غم انگیز، تراژدی
نوشته بی امضا شبیه به روزنامه که شبها در خانه ها اندازند
نوشته ای که در آن قسم یاد کرده باشند
هرنوشته ای که شب هنگام و پنهانی میان مردم پخش کنند
رای و حکمی که از جانب حاکم، قاضی یا دادگاه نوشته شود، کاغذی که حکم دادگاه بر آن نوشته شده، دادنامه
کسی که با دیگری در یک بستر بخوابد، هم بستر، هم رختخواب، برای مثال نه بیگانه گر هست فرزند و زن / چو هم جامه گردد شود جامه کن (نظامی۵ - ۸۲۳)
خانۀ غم، جایی که در آن غم و غصه بسیار باشد، غمکده، ماتمکده، کنایه از دنیا، کنایه از دل پرغم
فهرست غلط های کتاب یا رساله چاپ شده که معمولا در آخر کتاب افزایند جدول خطا و صواب. توضیح یعنی به سبب آن که مذکور اصلی ذکر کلمات و جملات صحیح است نه کلمات و جملات غلط (فقط) از استعمال غلط نامه احتراز می کند
فهرستی که از اغلاط کتاب چاپ شده فراهم آورند و به آخر کتاب افزایند تا خوانندگان از روی آن غلطهای کتاب را تصحیح کنند
سوکخانه اندوهکده
بیماری باشد که بسبب غم خوردن بسیار عارض شود
سوگندنامه ورقه ای که در آن سوگند یاد کرده باشند سوگند نامه: قسمنامه ای بمهر خویش و تصدیق علما نزد شاه فرستادند، شعری که در آن سوگند یاد کرده باشند سوگند نامه
فرهنگ واژه نامه کتابی که شامل لغات یک زبان است کتاب لغت فرهنگ قاموس: اردشیر بن دیلمسپار النجمی الشاعر ادام الله عزه از من - که ابومنصورعلی ابن احمد الاسدی الطوسی هستم - لغت نامه ای خواست چنانکه بر هر لغتی گواهی بود از قول شاعری از شعرا پارسی
دارای یک نام بودن هم اسمی
((~. مِ))
فرهنگ فارسی معین
فهرست غلط های کتاب یا رساله چاپ شده که معمولاً در آخر کتاب افزایند، جدول خطا و صواب
فهرستی از غلط های چاپی کتاب که به صورت ضمیمه در آخر کتاب قرار گیرد
کتابی که شامل لغات، ترکیبات و اصطلاحات یک زبان باشد، کتاب لغت، فرهنگ
کاهندۀ غم، آنکه یا آنچه از غم و غصۀ شخص بکاهد
ماهنامه، نشریه ای که ماهی یک بار منتشر می شود
دو یا چند تن که دارای یک نام باشند (نسبت بهم) هم اسمی
رگه و ناخالصی در سنگ قیمتی
ابر، بخارهای غلیظ شده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آن ها باران و برف و تگرگ می بارد، سحاب، غین، غمام، غیم، میغ
ابر، بخارهای غلیظ شده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آن ها باران و برف و تگرگ می بارد، سحاب، غین، غمام، غیم، میغ
پوزه بند، چشم بند ستور چشم بندک پاره ابر ابر سحاب، ابر سفید، جمع غمام غمائم، اسفنج، جمع غمامات
منامه در فارسی پایجامه جامه خواب، خوابگاه، گور جای خواب، جامه خواب، قبر گور